اين به مشرث در رود وانگهي پيدا شود / و آن که در مغرب رود گردد به مشرق آشکار / بشنو از من يا محمد تا چه گويم گوش دار / آن که در مشرق شود در چاه مغرب سرزند
(beginning)
بیشتر
بهترين خصلتها داني که داشت / آن که داد انصاف و انصافت بخواست / چون حديث خوب گوئي با فقير / به بود زانش که پوشاني حرير
(perform)