در آخر کتاب سابق يعني در کتاب ( روکامبول در زندان)ذکر کرديم که (ماريس ) از دور (شوکينک) را ديده با کمال شادي فرياد کنان به رفقا گفت نجات يافتيم...
(آغاز)
... در اين وقت نور سحر تابيده روشني آن بر روي زرد جثه مرده (پتيتري) افتاده (داندا)فورا زانو به زمين زده و نماز مرده را در مقابل آن جثه خواند
(انجام)
نام:
قصه روکامبول
خط:
نستعلیق زیبا
(نوع خط متن)
صفحهبندی:
۵۴برگ؛ ۱۹
(تعداد سطرهای متن)
مواد سازنده:
مقوا عطف تیماج قهوه ای
(نوع جلد)
خط:
نستعلیق زیبا
(نوع خط متن)
صفحهبندی:
۵۴برگ؛ ۱۹
(تعداد سطرهای متن)
مواد سازنده:
مقوا عطف تیماج قهوه ای
(نوع جلد)
توصیف:
<قسمتي ازيک رمان دنباله دار خارجي است با ترجمه روان فارسي که در پنجاه فصل منظم شده است>
(يادداشتهاي نسخه)
<عناوين شنگرف>
(يادداشتهاي نسخه)
<مباحث قسمت يادداشت ديوانه، کتاب شانزدهم را دارد>
(يادداشتهاي نسخه)